مطالب طنز

مطالب طنز

الان بچه هه ۷ ساله تخت دو نفره داره.
زمان ما، میذاشتن ما رو پاهاشون به حالت سانتریفوژ اینقد تکون میدادن تا پلاسمای خونمون جدا میشد میخوابیدیم

 

.........

 

نکات ظریف پنهان کاری: اگه رو فرش یه پارچ آب ریختین:در کمال خونسردی یه بالش بزارین روش تا خودش خشک شه نمک ریختین؟ دیگه خودتون میدونین که! با دست بزنین پخش وپلا شه فلفل ریختین؟ چون بو میده، اول دو لیوان آب بریزین، بعد یه بالش بزارین روش!

........ 

بچه بودم، بابام منو برده بود مسجد، امام جماعت هم پير بود آروم آروم نماز ميخوند، منم حوصه ام سر رفته بود پا شدم رفتم بالاي منبر ميکروفونو ورداشتم، شروع کردم به خوندن شعراي مهد کودکمون، کل مسجد داشتن همراه با لبخند مليحي به نمازشون ادامه ميدادن ... يهو ديدم بابا نمازو ول کرده اينهو پلنگ گرسنه داره مياد سمتم، منم که به شدت احساس خطر ميکردم فرارو به قرار ترجيح دادم و بابا بدو من بدو، منم که ريزه ميزه بودم از بين نماز گزارا سريع رد ميشدم و داد ميزدم : کمک اين ميخواد منو بزنه !! چند نفر که اصن افتاده بودن کف مسجد ريسه ميرفتن، بقيه هم در حال ذوق کردن بودن، اين ماراتون حتي تو تامو جري هم بي سابقه بود تا اينکه بابام منو گرفتو تا ميخوردم منو زد

...........

مادر از پسرش پرسيد: پسرم، چرا پر كردن نمكدونها اين قدر طول كشيد؟!
پسر: آخه سوراخهاي سرش خيلي تنگ بود!!!

........

غضنفر به خدا میگه 10000000 سال برات چقدره؟ میگه 1 دقیقه
غضنفر باز میگه ای خدا 10000000 تومان پول برات چقدره؟ میگه 1 تومان
میگه پس 1 تومان به من بده
خدا میگه 1 دقیقه وایسا!!!!!

........

تو کلاس داشتم با دوستم پچ پچ میکردم
    استاد اومد با خط کش بهم اشاره کرد و گفت:
    تهِ این خط کش یه آدم ابله وجود داره…
    منم گفتم: استاد منظورتون کدوم تهشه…!؟
    نمیدونم چی شد که اخراجم کرد !!!!

........

وقتی معلم برای درس پرسیدن،
    اسم بالایی یا پایینیمون رو میخوند حس معجزه بهمون دست میداد !

........

 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ یک شنبه 25 خرداد 1393برچسب:, ] [ 19:24 ] [ niayesh.n ] [ ]